باز یاد ژنرال مارکز افتادم. آدم بی‌رحم و مکاری را برای سرکوب مخالفان استخدام کرده بود که در کار خود بسیار موفق بود. موفق٬ یعنی هر از چندگاهی گونی‌هایی شبیه به گونی نارگیل حاوی کله‌های مخالفان حکومت٬ به قصر ریاست جمهوری می فرستاد. روزی ژنرال متعجب از تعداد زیاد گونی‌ها٬ از او می‌پرسد: «لعنت! پس آن‌ها کی‌ تمام می‌شوند». مرد جواب می‌دهد: «نگران نباشید ژنرال من. وقتی آن‌ها تمام شوند٬ ما نیز تمام شده‌ایم».

 

 جامعه از گروه‌های متفاوت با خواست‌ها٬ منافع٬ تمایلات و تصورات گوناگون نسبت به زندگی تشکیل می‌شود. درجه تمدن جوامع به این بستگی ندارد که جامعه‌ای کدام مشکل‌ها را برای همیشه حل کرده است٬ بلکه به این بستگی دارد که برای ایجاد تعادل بین خواست‌ها٬ منافع٬ تمایلات و تصورات گوناگون چه راه‌کارهایی ساخته است.
سرکوب و حتی نابودی کامل مخالفان هرگز به «وحدت» و ازمیان‌برخاستن تعارض‌ها نمی‌انجامد٬ زیرا در زمان اندکی دوباره در جمع «خودی»ها شکاف ایجاد می‌شود. جامعه‌ی امروزی‌ای که نتواند برای حل مسالمت‌آمیز تعارض‌های یادشده سازوکارهایی بسازد٬ رو به نابودی می‌رود. این تصور که با سرکوب «بد‌ها» صلح و صفا و وحدت بر جمع «ما خوب‌ها» حاکم خواهد شد٬ ساخته‌ی ذهنیتی سیاه‌وسفیداندیش و رشدنایافته است. این ذهنیت٬ چه در زندگی فردی و چه در حیات جمعی گروه‌های اجتماعی به درجازدن در دایره‌ای مخوف منجر می‌شود که مفری ندارد. چنین ذهنیتی ماهیتا تمامیت‌خواه است و صاحبان آن خود را دارای این قابلیت می‌پندارند که بین خیروشر مرز دقیقی رسم کنند.  به همین خاطر آن‌ها برای حل مشکلات اجتماعی اعتقادی به راه‌حل‌های میانی و رسیدن به نقطه‌ای که در آن دوسوی ماجرا با هم به توافق و تعادل برسند ندارد. این جمله‌ی معروف «ما فرمان را کنده‌ایم» نمی‌دانم از کیست٬ اما جمله‌ی ترسناکی‌ست. گوینده‌ی این جمله درواقع به «غیرخودی‌ها» می‌گوید: یا از سر راه کنار بروید٬ یا خود را برای له‌شدن زیر چرخ‌های ماشین آماده کنید. او٬ خاطرجمع از قدرت خویش٬ ذهنیت خود را نیز به «غیرخودی»ها تحمیل می‌کند. در واقع به آن‌ها می‌گوید اگر با مسیر اتومبیل یادشده موافق نیستید٬ باید آن را نابود کنید.
این‌ که اپوزیسیون تا به حال با ظریف‌بینی و دوراندیشی تن به دیدگاه سیاه‌وسفید تحمیلی نداده است٬ باعث امیدواری است. و این‌که صاحبان قدرت همین‌که در میدان فرجه‌ای خاکستری باز می‌شود٬ فورا در پاک‌کردن آن می‌کوشند نگران‌کننده است. یا با ما٬ یا علیه ما. این وسط حتی برای یکی مانند هاشمی رفسنجانی هم جایی نیست.

*

 - دشمنی اونا نشانه‌ی حقانیت ماست!
- اونام همینو می‌گن!

*

 این مفهوم «Kompromiss» (توافق) مفهوم زیبایی است. اشخاص «kompromissbereit» (حاضر به توافق) در زبان آلمانی به کسانی اطلاق می‌شود که از قابلیت ایجاد توافق برخوردار هستند. این‌جور آدم‌ها٬ هم در جمع‌های دوستانه‌ی خصوصی٬ هم در احزاب سیاسی و هم در اجتماع  به طور کلی اشخاص مورد احترامی هستند. و «آماده‌ی توافق» صفت خوبی برای سیاست‌مداران با لیاقت به شمار می‌رود.
توافق البته معادل خوبی برای مفهوم Kompromiss نیست. مناسب‌ترین ترجمه این مفهوم «سازش» است و برای  kompromissbereit «سازش‌گر» یا «سازش‌کار»٬ که در فارسی تقریبا معادل خائن و خیانت‌کار به کار می‌رود.

+   2009/7/27   10:24   مانی ب.