اینکه یه قطعه موسیقی منو یاد این یا اون خاطره میندازه٬ برا من بهترین دلیله که از خیرش بگذرم. بهش گوش نکنم. نه فقط برا اینکه این کار برا من خطرناکه٬ بلکه به این اصلن نمیشه گفت موزیک گوش کردن. گاهی وقتا که دلم دیگه خیلی هوس میکنه٬ تصمیم میگیرم یکی از همین قطعههای خاطرهانگیزو گوش کنم. معمولا هم قطعهی انتخابی رو بیست بار پشتسرهم گوش میکنم. خیلی کیف میده ولی سهم موسیقی توی این کیف یهدرصده. بقیهش چیزای دیگهس. یعنی ظاهر قضیه اینه که «من موزیک گوش میدم»٬ ولی در اصل دارم با «یکی» دیگه توی پیادهروهای تهران شبگردی میکنم. اسفالتا دیگه گرماشونو از دست دادن و تنم از یه خنکی سبکی که نمیشه با میزانالحراره اندازهش گرفت مورمور میشه. «الوداع میحانهچی» منو میبره به جاهایی که نباید ببره. به جاهایی که سرنخای زندگیم از دستم درمیره و فکرایی که چیزا رو سرپانگهداشته میریزه به هم. الوداع میحانهچی به زبون ترکییه. همون الوداع میخانهچی خودمونه. فقط یه نقطهش کمه. من اینطوریشو بیشتر دوس دارم. میحانهچی! من عاشق نرمی میحانهچیام ... «یکی» اون روزا همهشو برام به فارسی ترجمه کرده٬ نه از روی علاقه به موسیقی٬ نه٬ ما از طریق پرداختن به شعر ترانهها با هم حرف میزدیم٬ زبون معمولی برای اون چیزی که دوس داشتیم به هم بگیم خیلی زبر بود و ما نمیخواستیم همدیگه رو خراش بدیم. ... نه. نباید بهش فکر کنم. فکر که میکنم٬ از معصومیت اون کسایی که ما بودیم حالم بد میشه. توی حلقم یه چیزی حس میکنم که نمیذاره درست نفس بکشم ... نه نه ... این که موسیقی نیست. این یه تلخی کشندهس.
یه روزی همهشو میفهمیدم٬ امروز غیر از عاشق و الوداع میحانهچی یه کلمه دیگهام توش تکرار میشه که میفهممش. سرحوش. باید همون سرخوش خودمون باشه ... درسته. همینه: ما از دیدن هم سرحوش بودیم. دست در کمر کنارهم راهرفتنهایی که ازش خسته نمیشدیم٬ صورت ظاهر یه چیز دیگه بود٬ گرمای ملایمی که از پارچه نازک ردمیشد ...
گفتم که. ... ظاهرش اینه که «من دارم موسیقی گوش میدم». ولی واقعیت یه چیز دیگهس. من دارم فیلم میبینم. فیلم اون آدمای امیدوار٬ سرخوش و شکنندهای که ما بودیم ... در واقع ... فیلم اون کسی که اون روزا من بود.
*
خوش به حال کسی که پرونده نداره و میتونه به «الوداع میحانهچی» گوش بده و از موسیقیش لذت ببره. من اون کس نیستم. شما شاید باشید: الوداع میحانهچی
ترکی بلدید؟ ترجمهش کنید لطفا! فکرکنید با این کار دارین خمسوذکاتشو میدین. یه نوع مالیات زیبایی. زیباییای که ازش لذت بردین/ میبرین.