نرمن فینکل‌شتاین(Norman G. Finkelstein) استاد دانشگاه، نویسنده‌ و متفکر آمریکایی است که والدین او از بازماندگان هولوکاست بودند. مشهورترین اثر او کتاب جنجالی «صنعت هلوکاست» است که در آن به سؤاستفاده مالی از فاجعه هلوکاست توسط صهیونیست‌ها می‌پردازد.نوشته‌ی زیر برگردان سخنرانی او در کنفرانس «اسلام- فوبی» است که در دسامبر سال ٢٠٠٧ در استامبول برگزار شد (+).

Norman G. Finkelstein

اسلام- فوبی و انکارهلوکاست

اغلب برای دیوساختن از مسلمان‌ها، این اتهام را متوجه آنان می‌سازند که در دنیای اسلام انکار هلوکاست رایج است. به نظر می‌رسد، سخنانی که چندی پیش رئیس‌جمهور ایران برزبان راند، این پیش‌داوری درباره مسلمانان را تقویت کرده‌است.

هیچ انسان عاقلی نمی‌تواند جنایات سیستماتیک نازی‌ها و همکاران‌شان را که در جنگ جهانی دوم منجر به قتل پنج تا شش میلیون یهودی گشت انکار کند. البته هیچ حقیقتی مقدس نیست. اغلب پیش می‌آید که عدم صحت فرض‌هایی که مدت‌ها به عنوان حقیقت‌های تردیدناپذیر معتبر بوده‌اند، آشکار می‌شود. آدم‌ها خطا می‌کنند. حقیقت در اجاره کسی نیست. اکثریتی بزرگ می‌تواند مرتکب خطا شود و نظر یک فرد واحد می‌تواند صحیح از کار درآید.

با این حال هر آدمی که زحمت جدی‌بودن را به خود می‌دهد، در انکار مسئله‌ای که مدارک و اسناد بیشماری برای وقوع آن وجود دارد، به اندازه کافی تأمل خواهد کرد. این ساختمان علمی‌ای که متخصصین متعددی در طول سال‌های زیاد آن را بنانهاده‌اند، توسط مشاهده جزئیاتی که این‌جا و آن‌جا به تصحیح نیازمندند، خراب نمی‌شود.

جایی که پرسش‌های اخلاقی مانند رنج انسانی مطرح است، آدم‌هایی که دارای قابلیت همدردی هستند پیش از این‌که حقیقت‌های غیرقابل انکار را زیر سؤال ببرند، احتیاط لازم را رعایت خواهند کرد. ما که نمی‌خواهیم در حق کسی بی‌انصافی رواداریم یا بی‌جهت به او توهین کنیم.

ژاپنی‌ها به حق عصبانی خواهند شد اگر کسی ادعا کند، ممکن است آمریکایی‌ها هیروشیما را بمباران اتمی نکرده‌ باشند. همین‌طور ایرانی‌ها به حق عصبانی‌ خواهند شد، درصورتی که شخصی ادعا کند، بعید نیست که آمریکایی‌ها مصدق را سرنگون نکرده باشند و ممکن است ساواک در حقیقت زندانیان سیاسی را شکنجه نداده باشد.

هر فرهنگی، هر دینی مردگان خود را محترم می‌شمارد، همین‌طور خاطره‌ی موقعیت‌هایی را که در آن‌ها انسانی مرده است. زمانی‌که این موقعیت‌ها با انگیزه حسابگری سیاسی، یا از این بدتر به نیت طنز، کاملا متفاوت با واقعیت‌آن‌ها  نشان داده شوند، عمیقا مجروح‌کننده‌ هستند. این بایستی برای هرکسی روشن باشد.

از این گذشته برای وجود انکارهلوکاست در دنیای اسلام دلایل قابل درکی در دست است. یکی این‌که تصور نابودی «صنعتی» میلیون‌ها یهودی توسط نازی‌ها دشوار است. هنوز یادم هست، یک‌بار یک فلسطینی واقعا محترم در یکی از اردوگاه‌های پناهندگی از من پرسید: آیا هلوکاست واقعا رخ‌داده است؟ پرسش او خبیثانه نبود. هلوکاست فرای قدرت تصور او بود. همین‌طور در زمان جنگ،  بین رهبران یهودی اروپا کم نبودند کسانی که به گزارش‌ فراریان از اردوگاه‌های مرگ، اعتماد نمی‌کردند.

دیگر این‌که اسرائیلی‌ها، وقتی که مسئله تاریخ تنازع با اعراب مطرح می‌شود، واقعا به طور مستمر دروغ می‌گویند. اسرائیلی‌ها ادعا می‌کنند فلسطین پیش از مهاجرت یهودیان سرزمینی خالی از سکنه بوده است و اعراب مسئول کلیه جنگ‌هایی هستند که اسرائیل به راه انداخته است. شک اعراب که سخنان اسرائیل در باره سرنوشت یهودیان در جنگ دوم جهانی نیز باید دروغ باشد، غافل‌گیرکننده نیست. این نیز درست است که نابودی جمعی یهودیان توسط نازی‌ها از مدت‌ها پیش به منزله اسلحه‌ای مورد سؤاستفاده اسرائیلی‌ها قرارمی‌گیرد که توسط آن جنایات علیه فلسطینی‌ها و همسایگان عرب خود را توجیه می‌کنند. می‌گویند چون یهودیان در طی جنگ دوم جهانی رنج منحصر به فردی متحمل شده‌اند، باید، وقتی که اسرائیلی‌ها درحال دفاع از کشورگاه و بیگاه اصولی را رعایت نمی‌کنند، نسبت به آن‌ها تفاهم داشت.

با توجه به این واقعیت که حقوق فلسطینی‌ها با تمسک به هلوکاست نقض می‌شود، شاید قابل پیش‌گیری نمی‌نبود که برخی از آنان تلاش کنند با نفی هلوکاست این اسلحه سنگین را از دور خارج کند.

اما با این اسلحه می‌توان طور دیگری رفتار کرد. طوری که اولا در هم‌آهنگی با حقیقت و ثانیا اخلاقی باشد: یعنی می توان آن را علیه سیاست خشونت‌بار اسرائیل به‌کار برد. این تصمیم که هرگز نباید اجاده داد دوباره واقعه‌ای نظیر هلوکاست اتفاق بیافتد، نمی‌بایستی به رنج یهودیان منحصر گردد. «دوباره هرگز!»* این اصل می‌بایستی برای همه انسان‌ها معتبر باشد. آموزه هلوکاست نمی‌تواند این باشد که لیسیتی از رنج‌های انسانی با ارجحیت‌های متفاوت بسازیم و شکل‌هایی از رنج را که «نازل‌تر» ارزیابی می‌کنیم وحشتناک ندانیم. هلوکاست باید در عوض مترادف رنج انسانی قرارگرفته و ما را نسبت به کلیه اشکال رنج حساس کند. هرجا که انسانی به قتل می‌رسد یا مورد خشونت قرارمی‌گیرد، هرجا که انسان‌ها گرسنگی می‌کشند یا خانه‌های‌شان خراب می‌شود، هرجا در حق انسان‌ها تبعیض اعمال می‌شود یا حرمت آن‌ها مورد تعرض قرارمی‌گیرد، آن‌جا هم هلوکاست است. حداقل من چنین می‌اندیشم و این عقیده را از والدین‌ام دارم که هردو از بازماندگان هلوکاست بودند.

باید اشاره کرد که آمریکا و اسرائیل این بدعت را پایه‌گذاشته‌اند که خاطره هالوکاست را در وقت جلوگیری از جنایت‌ جنگی جدید، زنده نمی‌کنند، بلکه زمانی در باره آن سخن می‌گویند که قصد دارند جنایات جنگی خود را برای جهانیان توجیه کنند. هرگاه که آمریکا‌ و اسرائیل حمله به مسلمان‌ها را تدارک می‌بینند، تقریبا همیشه رهبران آن‌ها را با هیتلر مقایسه می‌کنند. در سال‌های ٦٠-١٩٥٠ جمال‌عبدالناصر با هیتلر مقایسه شد. در سال‌های ٩٠ و در دهه گذشته صدام‌ حسین را با هیتلر مقایسه می‌کردند. امروز رهبران حماس، حزب‌الله و ایران را با هیتلر مقایسه می‌کنند. مخالفت با نقشه‌های غیرقانونی جنگ‌‌های آمریکا و اسرائیل به نرمش در مقابل هیتلر تعبیر می‌شود. اسرائیل و آمریکا از رنجی که یهودیان در طی جنگ جهانی دوم متحمل شدند برای توجیه جنگ‌های جنایت‌کارانه خود سؤاستفاده می‌کنند. استفاده‌ی وقیحانه‌تر از این رنج قابل تصور نیست.

اضافه کنم که: غرب پیش از این‌که علیه انکار هولوکاست در دنیای اسلام دادوفریاد کند، بهتر است به خود بپردازد. تحریم‌های اقتصادی‌ای که زیر فشار آمریکا علیه عراق اعمال شد، به مرگ صدهاهزار کودک عراقی منجر گشت. نمایند‌گان معتبر سازمان ملل این تحریم‌ها را قوم‌کشی نامیدند. با این‌حال، مادلن آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا معتقد بود که تحریم‌ها ارزش مرگ کودکان را داشت. آلبرایت به این وسیله یک کشتار قومی را موجه خواند، عملی که بسیار سنگین‌تر از انکار هلوکاست است.

در خلال جنگ‌های مورد پشتیبانی ایالات متحده در آمریکای مرکزی در ساله‌های ٨٠ ده‌ها هزار گواتمالایی، السالوادوری و نیکاراگوئه‌ای کشته شدند. کمیسیون حقیقت‌یاب گواتمالا از «قوم‌کشی» سخن گفت. با این‌ حال، امروز در کتاب‌های پرفروش می‌خوانیم که باید از این جنگ‌های خون‌بار جهت مبارزه علیه شورشیان عراق به عنوان الگو استفاده شود. این چگونه با آموزه‌ی «دوباره هرگز!» خوانایی دارد؟

در خلال هجوم آمریکا در هندوچین در سال‌های بین ٦٠ تا ٧٠ سه تا چهار میلیون ویتنامی، کامبوجی و لائوسی کشته شدند. پرسش امروز آمریکایی‌ها این است: ویتنامی‌ها در چه زمانی از ما برای اقداماتی که علیه ما انجام دادند معذرت خواهند خواست؟

انکار نابودی جمعی یهودیان به دست نازی‌ها در دنیای اسلام، از مسلمانان دیو می‌سازد. این انکار گذشته از همه‌ی دلایل قابل فهم، غلط است. نمی‌توان آن را زیر سؤال برد. چنین رفتاری موجب شرم‌ساری انکارکنندگان می‌گردد، زیرا در رنج دیگری تردید روامی‌دارند و خود را به این وسیله به پستی می‌کشانند.

آمریکایی‌ها باعث نه یک هلوکاست، بلکه باعث هلوکاست‌های زیادی گشته‌اند. نمی‌شود آن‌ها را به انکار این هلوکاست‌ها متهم کرد، زیرا واقعیت مسئله‌ای که قراراست انکار شود، بایستی در ابتدا آشکار گردد. آمریکایی‌ها هنوز چنین قدمی برنداشته‌اند. آن‌ها باید در قدم اول جنایات متعدد و غیرقابل تصوری را که مرتکب شده‌اند قبول کنند.

 

 

* از شعارهایی که پس از جنگ در جنبش صلح مطرح شد.

   برگردان از آلمانی: مانی ب.

.

+   2008/2/24   18:7   مانی ب.  |