بهتر است بهجای شرح ماجرا به ترجمه (آزاد) مقاله پاول کرایج ربرتزPaul Craig Roberts بپردازم. وی اقتصاددان و نویسنده چندین کتاب است که در دولت ریگان معاون وزارت دارایی بوده است، و امروز به عنوان سردبیر و نویسنده برای «والاستریتجرنال» و «بیزینسویک» کارمیکند.
«آمریکاییهای سادهلوحی که هنوز بر این باور هستند که در جامعهای آزاد زندگی میکنند، بایستی که این ویدئو را ببینند».
طوری که کرایج ماجرا را شرح میدهد، سه روز پیش یعنی ١٧ سپتامبر («روز قانوناساسی»)، جان کری در جلسهای که به همین مناسبت در دانشگاه فلوریدا تشکیل شده بود سخنرانی میکند. در پایان سخنرانی، در وقت پرسش و پاسخ ، یکی از حاضران، آندره مایر دانشجوی بیستویکساله رشته روزنامهنگاری درحالی که کتاب Armed Madhouse نوشته خبرنگار بیبیسی جرج پالاست Greg Palast را بالا نگهداشته است از کری میپرسد: میدانید که طبق بررسیهای پالاست شما برنده انتخابات پیشین بودهاید؟ میپرسد: چرا با وجود مشهود بودن نشانههای تقلب انتخاباتی به سرعت باخت خودتان را پذیرفتید؟ میپرسد: چرا با پیشنهاد خلعقدرت از بوش مخالفت کردید، درحالی که بوش هم اینک در حال آغاز حمله نظامی دیگری، اینبار به ایران است؟
وقتی صحبت به اینجا میرسد چند تن از دوستان و یاریکنندگان شهروندان، یعنی مأموران پلیس چنین تصمیم میگیرند که مایر، دانشجوی یادشده زیادی حرف زده است و سعی در خارج کردن او از سالن میکنند، درحالی که دانشجوی مذکور مرتبا تکرار میکند: «من که کاری نکردم». و این حرف او از نظر قانونی صحیح است، زیرا او نه کسی را مورد اهانت قرارداده و نه کسی را تهدید کرده بود.
پاول کرایج ادامه میدهد: اما مأموران پلیس تصویب کردند که شهروند آمریکایی آندره مایر حق آزادی بیان ندارد. حق ندارد که تحت حفاظت قانون اساسی قرار بگیرد. به این ترتیب او را به زمین انداخته و علیه او در مقابل چشمان جانکری و دانشجویان زیادی که در آنجا حضور داشتند، از دستگاه شوک الکتریکی استفاده میکنند. سپس او را از سالن خارج کرده و به جرم برهمزدن جلسه عمومی به زندان میاندازند.
پاول کرایج میگوید: «سؤالی که همگی ما باید از خود بپرسیم این است: چرا یک سناتور ایالات متحده، زمانیکه ضاربان گشتاپویی حق بیان آزادانه یک دانشجو را در جلسات عمومی، که قانون اساسی آمریکا آن را تضمین کرده است، خدشهدار میکنند و در مقابل انظار همگانی علیه او خشونت وحشیانه به خرج میدهند و او را به اتهامی مجعول به زندان میبرند، هیچ کاری نمیکند؟».
و ادامه میدهد: «جان کری کوتاهمیآید. او نه فقط در ارتباط با تقلبات انتخاباتی یا جنگهای جرج بوش که طبق استانداردهای محاکمات نورنبرگ، جنایت محسوب میشوند، بلکه همچنین وقتی که ضاربان اونیفرمپوش حقوق شهروندان آمریکایی را لگدمال میکنند، کوتاه میآید. به این ترتیب کاملا روشن میشود که او فرد مناسبی برای مقام ریاست جمهوری ایالات متحده یا حتی یک سناتور نیست».
معمولا مأموران پلیس، وقتی اینگونه با خشونت حقوق ضمانتشده در قانون اساسی را لگدمال میکنند که احساس کنند هیچکس آنها را نمیبیند، نه در مقابل چشمان حضار. مأموران پلیس ظاهرا در نادیدهگرفتن حقوق شهروندان هرروز سهلتر عمل میکنند. این موضوع را باید چگونه توضیح دهیم؟ چرا وقتی علیه شهروندان اقدام به خشونت میکنند و حقوق آنان را خدشهدار میسازند، دیگر از عواقب رفتارهای خود هراسی ندارند؟
پاول کرایج خود به این سؤال اینگونه پاسخ میدهد: «آنها دریافتهاند که از حقوق شهروندی ضمانتشده در قانون اساسی دفاع نمیشود. بیتردید در شخصیت اغلب آنها خصوصیتهای آمرانه یافت میشود. پرزیدنت بوش از قانون اساسی دفاع نمیکند، معاون او دیکچینی از قانون اساسی دفاع نمیکند، دادستان کل کشور دفاع نمیکند و همینطور کنگره. دقیقا همانطور که جانکری اجازه داد حقوق آندره مایر با شوک الکتریکی پایمال شود، کنگره به بوش اجازه داد که حق برخورداری از حفاظت قانون اساسی را، از اشخاصی، از جمله از شهروندان آمریکایی سلب کرده و آنها را بدون مدرکی دال بر مجرم بودن آنها، زندانی کند. آیا تا زمانی که خود جانکری یا سناتور دیگری از تریبون پایین کشیده شده و مزه شوک الکتریکی را بچشد چقدر طول خواهد کشید؟».
جمهوریخواهان بوش و شرکای دمکرات، کار را به جایی رساندهاند که برای دولت آمریکا عملا وظیفهی پاسخگویی وجود ندارد. در لیست دولتی شامل اشخاصی که اجازه مسافرت با هواپیما را ندارند، هشتادهزارنفر جای گرفتهاند که در میان آنها شهروندان کاملا معمولی آمریکایی دیده میشوند. هیچکس نمیداند چرا نام او در این لیست قرارداده شده است، و هیچکس نمیتواند سردربیاورد که چگونه نام او از لیست مذکور حذف خواهد شد. این یک اقدام بلامعارض دولت بوش است.
مأموران امنیتی فرودگاهها اشخاصی را مورد آزار و اذیت قرارمیدهند که هیچ تعریف آشنایی از «تروریست» شامل آنها نمیگردد. به عنوان مثال، هنگامی که خانم دکتر نالینی گومن، متولد انگستان و دانشیار کالج موسیقی «مایلز» کالیفرنیا، از سفری به انگلیس بازگشته و قصد میکند سوار هواپیمایی دیگر به مقصد کالیفرنیا شود، نگهبانان مسلح مانع او گشته و او را با خود میبرند. یک گروه از ضاربان گشتاپویی ویزای آمریکای او را جرداده، نوشتههای پاسپورت انگلیسی او را ناخوانا کرده و پس از بازرسی بدنی به او میگویند اجازه دارد فورا به انگلستان بازگردد، در غیراین صورت او را به زندان خواهند انداخت. خانم گومن در آکسفورد تحصیل کرده است و دکترای خود را در رشته فلسفه از دانشگاه برکلی گرفته است. میگوید، خود را مانند یکی از فیگورهای رمان کافکا «محاکمه» احساس میکند. میگوید: «نمیفهمم چطور کار به اینجا رسیده است که مورد اتهام قرار گرفتهام. و امکانی برای اینکه از خودم دفاع کنم موجود نیست. آدم در مقابل این وضعیت کاملا عاجز است». امروز یک سال از این ماجرا میگذرد، اما خانم گومن هنوز جوابی برای سؤالهای خویش نیافته است.
جمهوریخواهان بوش و دوستان دمکرات کاسهلیس آنها قدرت ما را به نام امنیت از ما سلب کردهاند. در حالی که سناتور جانکری و همکاران دمکرات او خاموش به تماشا نشسته اند، دولت بوش میهن ما را از ما گرفته و ما را به جماعت زیردستان تبدیل کرده است.
منبع به انگلیسی (+) و به آلمانی (+)
حال که از تصویری که پاول کرایج از دمکراسی دارد با خبر شدیم، به تصویر کجوکوله یک "دمکرات" وطنی هم نگاه کنید:
این را هم بگویم که اگر نگویم، جان شما خوابم نمیبرد:
به این دانشجویی که توی سخنرانی جان کری گرد و خاک کرده، جای اینکه شوک الکتریکی به بدنش بزنند، باید جای دیگرش فرو میکردند که آدم بشود و دیگر از این غلطها نکند! من واقعاً نمیفهمم تا کی آدمهایی که به زندگی شهروندی و در کل مدنیت اعتقاد دارند، باید تنشان به خاطر یکمشت بچهی ابله احساساتی که کمترین نظمی را برنمیتابند و به هیچ اصول اخلاقی و پرنسیپ جمعی پابند نیستند بلرزد؟ چرا باید اینهمه آدم حاضر در آن جمع خفهخون بگیرد که مثلاً این حضرت عشقش کشیده به جای سئوالکردن، یکربع صغرا-کبرا بچیند و وقت حضار را بیخودوبیجهت تلف کند؟
گاهی در زندگی، موقعی که در صف بانک ایستادهام، موقع رانندگی، موقع خرید، موقع قدمزدن، سر کار، در مهمانی و ... از خودم میپرسم اگر پلیس درکار نبود، واقعاً چه بلایی سر ما مردم میآمد... (+).
.